۰۵ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۰۷۶۰۰
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۴ - ۰۵-۰۸-۱۴۰۴
کد ۱۱۰۷۶۰۰
انتشار: ۱۱:۲۴ - ۰۵-۰۸-۱۴۰۴
مقالۀ تازۀ فرید زکریا در واشنگتن پست

غرش چین و بن‌بست واشنگتن/ چرا شجاعت جای استراتژی را نمی‌گیرد؟ 

غرش چین و بن‌بست واشنگتن/ چرا شجاعت جای استراتژی را نمی‌گیرد؟ 
رقابت با چین، ساختاری متفاوت دارد. در این عرصه، غریزه‌های ترامپ کارایی ندارد. او به جای برنامه‌ریزی، بلوف می‌زند و به جای همکاری، فشار می‌آورد

   عصر ایران؛ لیلا احمدی (ترجمه و تحلیل)-  آتش‌بس اخیر در غزه، برای دونالد ترامپ فرصتی بود تا بار دیگر هنر «معامله‌گری»‌اش را به نمایش بگذارد. خاورمیانه کمی آرام شد ولی تنش در جبهه‌ای به‌مراتب مهم‌تر یعنی روابط آمریکا و چین بالا گرفت. لغو موقت نشست برنامه‌ریزی‌شده ترامپ و شی جین‌پینگ در اوایل اکتبر ۲۰۲۵ و بازگشت ناگهانی آن، نشانه‌ای از بی‌ثباتی و نوسان در سیاست واشنگتن بود.

   به‌رغم لغو این دیدار، اهمیت تحلیل کنونی در آن است که نشان می‌دهد دیپلماسی شخصی و نمایشیِ ترامپ، هرچند در بحران‌های منطقه‌ای کوتاه‌مدت کارگر می‌افتد، اما در برابر رقیبی ساختاری و قدرتمند چون چین، که روابطش با آمریکا بر پایه وابستگی متقابل اقتصادی و فناوری است، بی‌اثر می‌نماید. مقاله پیشِ‌رو به همین پرسش می‌پردازد که چرا لاف‌زنی و فشار فردی نمی‌تواند جایگزین راهبرد منسجم و ائتلاف‌محور در برابر پکن شود؟

   ترجمه مقاله واشنگتن‌پست پیش‌روی شماست و سپس شرح و تحلیل مترجم ارائه می‌شود.

 
   فرید زکریا:  آتش‌بس هفته‌ گذشته در غزه را می‌توان یکی از معدود موفقیت‌های دیپلماتیک دونالد ترامپ دانست؛ موفقیتی که بیش از هر چیز، حاصل همان سبک شخصی و پرهیاهوی سیاست‌ورزی اوست. ترامپ و تیمش با تکیه بر روابط مستقیم و مذاکرات فشرده، اسرائیل را به توقف حملات ترغیب کردند و در عین حال از قطر، مصر و ترکیه خواستند تا بر حماس فشار وارد کنند. برای رئیس‌جمهوری که سیاست را صحنه‌ نمایش می‌داند و از «لحظه‌ امضا» لذت می‌برد، آیین رسمی توافق در قاهره، فرصتی بود تا دیپلماسی را به تماشایی‌ترین معنا به نمایش بگذارد.

 اما در همان حین که آتش خاورمیانه فروکش می‌کرد، در جبهه‌ای به‌مراتب تعیین‌کننده‌تر ــ روابط پرتنش میان ایالات متحده و چین ــ آتشی دیگر شعله‌ور شد. ترامپ در این گیرودار بین تهدید و عقب‌گرد در نوسان است. ابتدا با لحنی تند از اعمال «تعرفه‌های ۱۰۰ درصدی» بر کالاهای چینی سخن گفت و تهدید کرد دیدار آتی با شی جین‌پینگ را لغو خواهد کرد. اما وقتی پکن واکنشی نشان نداد، لحن او به‌ناگاه نرم شد و در پیامی در شبکه‌های اجتماعی نوشت هدفش «کمک به چین است، نه آسیب‌زدن به آن». چند ساعت بعد نیز مشاورانش اعلام کردند که دیدار با رئیس‌جمهور چین طبق برنامه انجام خواهد شد.

  الگوی تکرارشونده‌ تهدید، عقب‌نشینی و ابهام، همان قاعده‌ای است که در سیاست خارجی ترامپ به نشانه‌ای آشنا بدل شده است. چنین رویکردی شاید در خاورمیانه، جایی که روابط شخصی و فشارهای لحظه‌ای اثرگذار است، کارگر افتد، اما در مواجهه با چین ــ قدرتی ساختاری، منسجم و شکیبا ــ نه تنها بی‌ثمر، که  مخاطره‌آمیز است.

   این الگو آشناست و عبارت است از تهدیدهای پر سر و صدا، عقب‌نشینی سریع و بر جا ماندن ابهام. مشکل آن‌جاست که دیپلماسی ترامپ - که در خاورمیانه جواب داده-، برای نبرد بلندمدت و ساختاری با چین کارآمد نیست.

   شیوه ترامپ در جایی مؤثر است که آمریکا قدرت قاطع و اهرم‌های فوری در اختیار دارد و سیاست بر محور روابط شخصی می‌چرخد. در خاورمیانه، واشنگتن صاحب منابع مالی، سامانه‌های تسلیحاتی، چتر امنیتی، فناوری پیشرفته و حق وتو در شورای امنیت است. رهبران منطقه ــ از نتانیاهو و سیسی گرفته تا اردوغان و بن‌سلمان ــ همگی مردان قدرتمندی‌اند که به فشار مستقیم و مشوق‌های معامله‌محور واکنش نشان می‌دهند. ترامپ این جهان را دوست دارد؛ جهانی که در آن می‌تواند با یک تماس تلفنی، تهدید کند، ببالد، دلجویی کند و سپس معامله را جوش بدهد. آتش‌بس حماس و اسرائیل دقیقاً از همین جنس بود؛ شخصی، نمایشی و پر جلوه.

    اما رقابت با چین، ساختاری متفاوت دارد و رویارویی دو قدرت بزرگ است که در عین رقابت، به هم وابسته‌اند. در این عرصه، غریزه‌های ترامپ کارایی ندارد. او به جای برنامه‌ریزی، بلوف می‌زند و به جای همکاری، فشار می‌آورد. اما پکن قدرت آن را دارد که بلوف‌هایش را بی‌اثر کند. وقتی او برای نخستین‌بار تعرفه‌های گسترده‌ای بر کالاهای چینی وضع کرد، چین نیز بلافاصله با وضع تعرفه‌های متقابل و محدودیت بر صادرات عناصر کمیاب  و حیاتی برای صنایع دفاعی و خودروسازی آمریکا، پاسخ داد.

  واقعیت این است که واشنگتن همچنان اهرم‌های واقعی علیه چین دارد. چین برای طراحی تراشه‌های پیشرفته، فناوری هوافضا و دسترسی به بازارهای غربی به آمریکا و متحدانش وابسته است. اما در مقابل، آمریکا نیز حدود ۷۰ درصد از عناصر کمیاب، بیش از ۷۰ درصد از باتری‌های لیتیوم-یونی، بسیاری از نیمه‌رساناهای ساده و بخش بزرگی از داروهای خود را از چین تأمین می‌کند.

   البته اندازه و مقیاس اقتصادی چین در برخی حوزه‌ها ــ به‌ویژه تولید صنعتی ــ به این کشور برتری‌هایی بخشیده است. با این حال، همان‌طور که کارشناسان در نشریه فارین افرز یادآور شده‌اند، ایالات متحده به‌تنهایی شاید نتواند همه فناوری‌های حیاتی را تولید کند، اما به همراه متحدانش می‌تواند. مجموع اقتصادهای آمریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن و هند بیش از نیمی از تولید ناخالص داخلی جهان و بیش از نیمی از هزینه‌های جهانی تحقیق و توسعه را دربر می‌گیرند.

  بنابراین بهترین راهبرد در برابر چین، مدیریت ائتلاف است: سرمایه‌گذاری هماهنگ، همکاری فناورانه و بازدارندگی مشترک. چنین راهبردی به صبر، ثبات و اعتماد نیاز دارد و درست همین‌هاست که در سیاست خارجیِ نمایشی و آنیِ ترامپ کم‌یاب است.

  کارنامه‌ ترامپ در این زمینه چندان درخشان نیست. او با وضع تعرفه‌های تنبیهی، روابط با اروپا و کانادا را تیره کرد و بازبینی در پیمان زیردریایی آکوس آغاز شد؛ توافقی که ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا را در پیمان حیاتیِ منطقه‌ی هند–آرام به‌هم پیوند می‌دهد. او بارها ارزش ناتو را زیر سؤال برد و قریب سه دهه دیپلماسی محتاطانه با هند — تنها رقیب بالقوه‌ چین از نظر اقتصادی و نظامی — را برهم زد.

 با تحمیل تعرفه‌های سنگین بر هند و هم‌زمان تلاش برای نزدیکی به پاکستانِ هم‌پیمان چین، دهلی‌نو را به‌شدت خشمگین کرد، بی‌آنکه نتیجه‌ای درخشان به‌دست آورد.

[م. پیمان AUKUS (آکوس) توافقی امنیتی میان ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا است که در سپتامبر ۲۰۲۱ اعلام شد. هدف آن، تقویت همکاری دفاعی و فناورانه در منطقه‌ هند–آرام برای مهار نفوذ چین است. یکی از محورهای اصلی این پیمان، کمک آمریکا و بریتانیا به استرالیا برای ساخت زیردریایی‌های هسته‌ای است؛ اقدامی که باعث لغو قرارداد بزرگ استرالیا با فرانسه شد و تنش دیپلماتیک میان دو کشور به‌وجود آورد. آکوس فراتر از نظامی‌گری است و حوزه‌هایی چون هوش مصنوعی، امنیت سایبری و فناوری‌های کوانتومی را نیز در بر می‌گیرد؛ نشانه‌ای از تغییر توازن قدرت در نظم نوین اقیانوس آرام.]

[م. روابط هند و آمریکا در دوران ترامپ به‌سبب سیاست‌های تجاری و دیپلماتیک ناپایدار او تیره شد. ترامپ با تحمیل تعرفه‌های سنگین بر کالاهای هندی و حذف امتیازات تجاری دهلی‌نو از برنامه‌ «نظام ترجیحات عمومی»، فضای بی‌اعتمادی ایجاد کرد. هم‌زمان کوشید به پاکستان نزدیک شود ـ کشوری که رقیب دیرینه‌ هند و متحد نزدیک چین است. این رفتارها در حالی بود که واشنگتن سال‌ها روی همکاری راهبردی با هند برای مهار نفوذ پکن سرمایه‌گذاری کرده بود. نتیجه آن شد که دهلی‌نو، آمریکا را شریکی غیرقابل‌پیش‌بینی دید و از همسویی سیاسی با این کشور فاصله گرفت.]

   بخش اصلی رقابت با چین درون‌زا است و به بازسازی ظرفیت‌های داخلی آمریکا از رهگذر سرمایه‌گذاری در پژوهش، صنایع کلیدی و جذب نخبگان جهانی برمی‌گردد. اما تا سال ۲۰۲۳، بودجه‌ پژوهش فدرال به ۰.۶ درصد تولید ناخالص داخلی کاهش یافته بود — تقریباً نصف دوران جنگ سرد — و دولت ترامپ آن را باز هم کمتر کرد. محدودیت‌های ویزا نیز ورود دانشجویان خارجی را ۱۹ درصد کاهش داد. در همین حال، حمایت از فناوری بومی جای خود را به سیاست‌های تعرفه‌ای پی‌درپی داده است.


[م. اعمال تعرفه‌های تنبیهی دونالد ترامپ با واکنش تند بسیاری از رهبران جهان روبه‌رو شد. اتحادیه اروپا این اقدام را «نقض آشکار قواعد تجارت آزاد» خواند و در پاسخ، بر کالاهای آمریکایی از جمله موتورسیکلت و ویسکی تعرفه وضع کرد. جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، این اقدام را «توهینی به روابط دیرینه دو کشور» دانست و پکن نیز با وضع تعرفه‌های متقابل بر فولاد، سویا و خودروهای آمریکایی، جنگ تجاری را شعله‌ورتر کرد. ژاپن و کره‌جنوبی هشدار دادند که سیاست‌های یک‌جانبه واشنگتن، زنجیره‌ تأمین جهانی را تهدید می‌کند. در مجموع، رویکرد ترامپ، شکاف عمیقی میان متحدان دیرینه آمریکا پدید آورد.]

  سیاست دیرینه‌ واشنگتن در قبال تایوان، بر حفظ تعادلی حساس استوار بود: حمایت نظامی از تایپه، بدون عبور از مرزهای تحریک‌آمیز برای پکن. این موازنه، نتیجه‌ دهه‌ها ثبات راهبردی، هماهنگی در پیام‌رسانی و تجربه‌ دیپلماتیک بود؛ نظمی شکننده که در فضای شتاب‌زده، شخصی و پیش‌بینی‌ناپذیر دوران ترامپ، به‌آسانی از هم می‌پاشد.

  تجربه‌ خاورمیانه نشان داد دیپلماسی شخصی و پرهیاهوی ترامپ در محیط‌های مبتنی بر نابرابری قدرت، ممکن است دستاوردهایی موقت داشته باشد. اما رویارویی با چین میدان دیگری است؛ کندتر، پیچیده‌تر و فنی‌تر است و نیازمند دیپلماسی حرفه‌ای، نه خودنمایی رسانه‌ای. اگر ترامپ با پکن همان‌گونه رفتار کند که با خلیج فارس کرد، ایالات متحده دیر یا زود درمی‌یابد که «هنر معامله» هرگز جای «معماری راهبرد» را نمی‌گیرد.

 
یادداشت مترجم:

در نخستین روزهای اکتبر ۲۰۲۵، جهان شاهد لغو ناگهانی نشست برنامه‌ریزی‌شده میان دونالد ترامپ و شی جین‌پینگ بود؛ تصمیمی که تنها چند ساعت بعد، با چرخشی ۱۸۰ درجه از سوی کاخ سفید بازگردانده شد. این تغییر صرفاً به تقویم دیپلماتیک محدود نمی‌شد و نمایانگر بی‌ثباتی عمیق در رویکرد سیاست خارجی ایالات متحده بود؛ همان بی‌ثباتی‌ای که فرید زکریا در مقاله‌ واشنگتن‌پست آن را «جایگزینیِ نمایش به‌جای استراتژی» می‌نامد.


  در حالی که ترامپ آتش‌بس در غزه را پیروزی بزرگ خود قلمداد می‌کند، زکریا هشدار می‌دهد که میدان اصلی رقابت قرن بیست‌ویکم نه در خاورمیانه، که در شرق آسیاست؛ جایی که آینده‌ نظم جهانی میان واشنگتن و پکن رقم خواهد خورد.

دیپلماسی نمایشی در برابر نظم ساختاری

زکریا یادآور می‌شود که الگوی سیاست‌ورزی ترامپ در خاورمیانه بر تماس‌های شخصی، تهدید، لبخند و معامله بنا شده است. این الگو فقط در محیطی کارگر است که آمریکا در آن از برتری مطلق سیاسی، مالی و نظامی برخوردار باشد. اما مناسبات با چین تابع چنین قواعدی نیست. در اینجا با دو قدرت هم‌تراز روبه‌روییم که از نظر اقتصادی، فناوری و حتی نظامی به هم وابسته‌اند.

در چنین صحنه‌ای، سیاست شخصی و فشار لحظه‌ای راهی به نتیجه ندارد. چین نه نتانیاهو است، نه اردوغان. این کشور می‌تواند تهدید را بی‌پاسخ نگذارد، زمان بخرد و هزینه‌ جنگ اقتصادی را به خود آمریکا بازگرداند. هر بار که ترامپ تعرفه‌ای تازه اعمال می‌کند، پکن نیز با اقدام متقابل، محدودیت صادرات عناصر نادر خاکی یا تحریم فناوری‌های حساس، بازی را به توازن می‌کشاند.

جهان دو وابسته: اقتصاد در تله‌ متقابل

رقابت چین و آمریکا، برخلاف تصور عمومی، صرفاً بر سر قدرت نظامی نیست. رقابت اصلی بر سر زنجیره‌های تأمین جهانی و فناوری است. چین بیش از ۷۰ درصد عناصر کمیاب مورد نیاز صنایع دفاعی آمریکا را تولید می‌کند، در حالی که واشنگتن و متحدانش همچنان منبع اصلی تراشه‌ها و فناوری‌های پیشرفته‌اند.

زکریا بر این باور است که چنین وابستگی متقابلی، نیازمند سیاستی چندجانبه و بلندمدت است؛ سیاستی که بر هماهنگی اقتصادی، سرمایه‌گذاری مشترک و مدیریت ائتلاف‌های جهانی استوار باشد. اما دولت ترامپ با تکیه بر تعرفه‌ها و شعارهای ملی‌گرایانه، پیوندهای اقتصادی و صنعتی خود را تضعیف کرده است.

او به جای بازسازی ظرفیت‌های درونی، راه آسان‌تر را برگزیده: فشار تعرفه‌ای و تهدید توییتری. نتیجه این شد که تا سال ۲۰۲۳، بودجه فدرال پژوهش و توسعه آمریکا به ۰/۶ درصد تولید ناخالص ملی سقوط کرد و به نصف میانگین دوران جنگ سرد رسید.

 فرسایش سرمایه انسانی و زوال قدرت نرم


زکریا به کاهش چشمگیر حضور نخبگان بین‌المللی در آمریکا اشاره می‌کند. سیاست‌های محدودکننده ویزا و فضای ناپایدار مهاجرتی، ورود دانشجویان خارجی را در سال گذشته ۱۹ درصد کاهش داده است؛ ضربه‌ای مهلک به دانشگاه‌ها و به آینده نوآوری و فناوری آمریکا.


در جهانی که سرمایه انسانی، زیربنای قدرت است، بسته‌شدن درهای آمریکا به روی استعدادهای جهانی، در حکم خودزنی است. زکریا این رویکرد را نشانه‌ای از «کوری استراتژیک» دولت ترامپ می‌داند: تصوری ساده‌انگارانه از استقلال صنعتی که در عمل، به تضعیف توان علمی و فناورانه کشور منجر می‌شود.

توازن شکننده تایوان؛ عرصه‌ای برای عقل، نه نمایش

سیاست دیرینه واشنگتن در قبال تایوان بر تعادلی ظریف میان بازدارندگی و پرهیز از تحریک پکن استوار بود؛ تعادلی که نیم‌قرن دوام آورد، زیرا بر ثبات راهبردی و هماهنگی نهادی تکیه داشت. زکریا هشدار می‌دهد که این توازن در برابر سبک تصمیم‌گیری شخصی و رسانه‌ای ترامپ آسیب‌پذیر است.

به‌گفته او، روابط آمریکا و چین جایی برای دیپلماسی نمایشی نیست؛ این میدان، عقلانیت، استمرار و گفت‌وگوی بین‌نهادی می‌طلبد، نه توییت‌های احساسی و لحظه‌ای.

جای خالی استراتژی

از دید زکریا، شعار «هنر معامله» که ترامپ به آن می‌بالد، در برابر چین کارایی ندارد. رقابت با پکن، رقابتی ساختاری و تمدنی است، نه نمایشی و مقطعی. اگر واشنگتن همچنان بخواهد با ابزارهای قرن بیستم در برابر واقعیت‌های قرن بیست‌ویکم بایستد، خود را در تله‌ اشتباهات گذشته گرفتار خواهد کرد.

آیا می‌توان دو منطق متضاد سیاست خارجی — یکی معامله‌محور و دیگری راهبردی — را هم‌زمان به‌کار گرفت؟ در عمل، نه؛ چراکه دیپلماسی لحظه‌ای و فردمحور با ثبات و استمرار نهادی در تضاد است.

آیا ترامپ آغازگر تیره‌گی روابط واشنگتن و پکن بود؟

شکاف‌ها از دوران اوباما آغاز شد، اما ترامپ با خروج از پیمان‌های چندجانبه و تعرفه‌های گسترده، آن را به بحران مزمن بدل کرد.

نقش متحدان آمریکا در این رقابت چیست؟

زکریا معتقد است تنها با اتحاد اقتصادی و فناورانه با اروپا، هند و ژاپن می‌توان تعادل با چین را حفظ کرد؛ سیاست‌های یک‌جانبه ترامپ این شبکه را سست می‌کند.

  آیا چین از جنگ تجاری سود برده است؟

بله؛ این فشارها پکن را به سمت خودکفایی فناورانه و تقویت زنجیره‌های داخلی سوق داده‌اند.

از نمایش قدرت تا ضرورت راهبردی

  تحلیل زکریا هشداری است در برابر خودفریبی سیاسی. او نشان می‌دهد که آمریکا نمی‌تواند با اتکا به نمایش و تهدید، در دنیای چندقطبی امروز رهبری کند. رقابت با چین، صحنه نمایش نیست؛ میدان عقل، همکاری و نوآوری است. اگر واشنگتن به اشتباه قدرت را با نمایش و صحنه‌سازی پیوند بزند، روزی درمی‌یابد که چین، در سکوت، معماری نظم جهانی را دوباره شکل داده است.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
از میان تمام زبان ها، چرا پارسی؟ زلزله در بافت فرسوده تهران؛ خسارت احتمالی تا ۸۰۰ هزار میلیارد تومان تخمین زده شد تصادف جاده ای در شمال افغانستان/ ۱۰ مصدوم علی دایی: برای پژمان جمشیدی پاپوش دوختند توافق تاریخی آمریکا و چین بر سر تیک‌تاک؛ مالکیت نسخه آمریکایی به چه کسی واگذار شد جنگل‌های زاگرس درگیر آفت و آتش و فرسایش خاک سیر تکامل «گاوهای خشمگین»؛ از میورا تا روئلتو (تصویری) از چگونگی کار با علف‌کش‌ها تا زنگ بیدارباش تغییرات اقلیمی هشدار درباره مرگ مدرسه/ معلمان به کارگران فرهنگی بدل شده‌اند بیت‌کوین بالای ۱۱۵ هزار دلار ایستاد؛ آیا رالی بابانوئل تکرار می‌شود؟ قرار است اتفاقی در ونزوئلا رخ دهد ماجرای بازداشت ۱۳ نفر در شهرداری کرمانشاه چه بود؟ ایرانی‌ها در صدر خریداران خارجی املاک دبی؛ سرمایه‌گذاری به سمت لوکس‌ها رفت چرا شغل پرستاری جذابیت خود را از دست داده است؟/ ترک شغل پس از آموزش‌های حرفه‌ای پزشکیان: دانشمندانی داریم که نیاز ما به بیگانگان را کاهش می‌دهند